مبلغان و پدیده كم حجابی (2)
نام نشریه: مبلغان، شماره 20
در گفتار پیش، پدیده كم حجابى زنان را مورد بررسى قرار دادیم و یادآور شدیم كه مهمترین عامل این امر نداشتن آگاهى لازم دینى است. زمانى كه فرد از فواید حجاب و پیامدهاى بىحجابى چیزى نداند، بدان پایبند نمىشود.
نخستین موضوعى را كه مبلغ مورد توجه قرار مىدهد، این است كه پیوسته عامل بى توجهى زنان و دختران به حجاب را انحراف اخلاقى و اعتقادى نمىداند و مطمئن است كه براى معتقد كردن دختران و زنان به حجاب، تنها دانش افزایى آنان نیز چاره كار نیست و باید به امورى دیگر هم توجه داشت. در این گفتار به سه علت این پدیده اشاره مىكنیم:
1 - سستى و تزلزل ایمان
2 - انحراف اخلاقى و اعتقادى
3 - راهى براى ستیز با جامعه
1 - سستى و تزلزل ایمان
اولین قدم در راه هدایت این گروه از بانوان، پس از آگاه كردن ایشان، معتقد ساختن آنان به مبانى اخلاقى و دینى است. تا زمانى كه فرد به خداوند و حكیم بودن او و نیز به وجود روز واپسین اعتقاد نداشته باشد، بسیار دشوار است كه بتوان در وى اعتقاد و رفتارى پایدار نسبتبه حجاب پدید آورد. اگر ایمان زن استوار نباشد، در پى سیراب ساختن حس محبتخواهى، به شیوههاى ناروا رو مىكند و خود و دیگران را به رنج مىافكند. بنابراین باید كوشید كه اول والدین از محبتبه فرزندان خود دریغ نورزند تا آنهادر محیط خانه احساس شكوه و ارج كنند و به جلوهگرىهاى خیابانى نپردازند.
براى این كار باید احادیثى كه در گرامى داشت مقام آنها است، به ایشان یادآورى كرد. یك ضرب المثل ایرلندى مىگوید: زن را با شمشیر بزنى بهتر از آن است كه به او بىاعتنایى كنى.
دوم آن كه: از تبعیض میان فرزندان و مقایسه آنها با یكدیگر بپرهیزند. زیرا پیوسته در این مقایسه كردنها فرد شكستخورده كه احساس حقارت مىكند، مىكوشد تا به هر وسیله به خودنمایى و جلب توجه بپردازد و همین امر زمینههاى انحراف او و دیگران را فراهم مىسازد.
سستى ایمان در مردان نیز گاه سبب دور شدن ایشان از غیرت مىگردد. بنابراین سزاوار است كه به موازات هدایتبانوان، در طریق تقویت ایمان و اعتقادات مردان نیز كوشید تا ناخواسته عامل كم توجهى خانوادهشان به حجاب نشوند.
زمانى كه مرد در جنبههاى مختلف زندگى احساس ناكامى كند، ناخواسته با توسل به توانایىهاى آمادهاش در پى جبران كستبر مىآید. در چنین موقعیتى، براى مردانى كه ایمان كاملى ندارند، یكى از راهها، وادار ساختن همسر و اعضاى خانه به كم حجابى است. فرد ممكن استبدین وسیله بخواهد با نمایش گذاشتن زیبایىهاى همسرش، احساس توانمندى و مباهات كند.
از این رو باید نیمى از مسؤولیت زنان را در پایبندى به حجاب بر عهده مردان دانست. هرگاه او به هر علت نتواند حضور تاثیرگذارى در خانواده داشته باشد، فرزندان تربیت و پرورش صحیحى نمىیابند، نیز باید حدود روابط فامیلى را براى اعضاى خانواده مشخص كرد و از آمیختگى جلسات زن و مرد بپرهیزیم.
2 - انحراف اخلاقى و اعتقادى
وراثت و محیط دو عامل تاثیرگذار با اهمیت در تربیت افراد است. مربى و مبلغ بدون در نظر گرفتن این دو عامل نه مىتواند موقعیت افراد را دریابد و نه با تبلیغ خود تاثیر دلخواهى بر رفتار ایشان داشته باشد. چگونه مىتوان از دخترى كه در دامن مادرى ناآشنا به اصول اخلاقى تربیتشده و در محیط مدرسه و اجتماعش به این اصول بهایى داده نشده، انتظار داشت كه به پوشش اسلامى معتقد باشد. از این رو مربى ناچار است در آموزشهاى خود، نسبتبه رعایت اصول اخلاقى، انگیزه آفرینى كند و برخى از زیانهاى اختلاط زن و مرد و بى توجهى به اصول اخلاقى را یادآور شود. گاه لازم استبعضى حوادث و خاطرات تلخ كه در اثر انحراف اعتقادى براى خانوادهها پیش آمده است، بیان گردد و از آن بهرهبردارى تبلیغى شود.
3 - راهى براى ستیز با جامعه
این واقعیت تلخ را نمىتوان از نظر دور داشت كه یكى از عوامل بىتوجهى دختران و زنان به حجاب، ستیز با جامعه و گریز از تحقیر است. ارائه تصویر ناصحیح از حجاب و انتظار گوشه نشینى از زنان مسلمان، گویا سبب شده است كه برخى پوشش اسلامى را براى خود نوعى عامل تحقیر و مانع پیشرفتبپندارند. آموزههاى ناصحیح نیز سبب شده است كه زن در بسیارى از مواقع، خود را مقهور مرد بشناسد و بپندارد كه او مىخواهد زن را به خدمتخویش محدود سازد. گویا در نگاه مردان، زن موجودى است كه فقط براى خدمتبه مرد آفریده شده است و خود در آفرینش سهمى ندارد.
با چنین پندار و توهم ناصواب، زن هر گونه اصول انضباطى و اخلاقى را كه از سوى مرد سفارش شود، براى خود نوعى عامل محدودیتزا قلمداد مىكند و مىخواهد از آن بگریزد. در این حالت، زن با بىتوجهى خود به حجاب قصد فسادانگیزى ندارد و تنها مىخواهد نشان دهد كه وى نیز داراى امتیازاتى است كه در صورت لزوم مىتواند در جلب توجه مردان از آن استفاده كند. در این مرحله زنان چند كوشش را سر لوحه كار خود قرار مىدهند:
1 - 3 - همدوش شدن با مردان
هنگامى كه زن خود را در نظام آفرینش و درنگاه مرد كم مقدار بپندارد، در پى اثبات استعداد و توانایى خود به تكاپو مىافتد و یكى از راههاى موفقیتخود را در هم دوش شدن با مردان جست وجو مىكند. به گمان او هر چه به حوزه فعالیت مردان نزدیك شود و در قلمرو مرد گام نهد بهتر و زودتر مىتواند به نقش حقیقى خود دستیابد و نیرو و استعدادش را شكوفا سازد. در آن صورت، مرد نمىتواند به دارا بودن امتیازى خود را بر زن برتر بنمایاند و او را از چیزى محروم كند.
در چنین حال باید به زنان امنیت داد و در عمل به آنها ثابت كرد كه مرد خود را برتر از او نمىداند و زن را در درك، هوش، هنر و فرهنگ، خردتر از خود نمىشناسد و او را مكمل خود مىداند، نه رقیب.
2 - 3 - سلطه بر مرد
چون كسى نسبتبه فرد یا گروهى احساس ستم كند و در خود توان مقابله و مبارزه نبیند، كینه ستمگر را در دل جاى مىدهد تا در فرصت مناسب بر او بتازد و حق خود را از او بستاند.
هیچ تردیدى نیست كه یكى از علل بدخلقى و بهانهجویى زنان در محیط خانه و بىتوجهى به حجاب در بیرون خانه، احساس ستمدیدگى است. وقتى زن در نگاه مرد، بىلیاقت و كم خرد و سست همتشناخته شود، شك نیست كه زن در صدد تلافى بر مىآید و مىكوشد تا با ارائه امتیازات ظاهرى و جسمى، مرد را اسیر هوسهاى خود و به داشتن توان زن معترف سازد.
3 - 3 - آزار رسانى
زن در نیروى عاطفى برتر از مرد است و از این كه مشاهده كند مرد با قدرت جسمانى سعى دارد در همه چیز، خود را برتر از زن بشناساند، ناخرسند است. از طرفى زن به خوبى ضعف مرد را در نیاز غریزى به زن، حس مىكند و مىداند كه آفریدگار، مرد را در این طلب و نیاز بسیار ضعیف و سست آفریده و زن را در غریزه جلوهگرى و ناز، قدرت بخشیده تا بدین وسیله ضعف جسمى زن در برابر قدرت بدنى مرد جبران شده باشد.
در این حال، اگر زن از ایمان، كم بهره باشد، با نشان دادن زیبایىهاى خود و سود جستن از ضعف مرد، قدرت خود را به رخ مىكشد تا مرد را به شیفتگى وادارد و خود از این حالت وى لذت ببرد.
مربى آشنا در مقابله با چنین نگرشهاى نسنجیده مىكوشد تا زن را از این تفكر اشتباه بیرون آورد و به او بفهماند كه با توسل بدین شیوه نه فقط مرد به وظایف خود در قبال زن آشنا نمىشود، بلكه راههاى آسیب به زنان فراهمتر مىگردد. جامعه در موقعیت نابسامان اخلاقى، نه براى زن امنیت آور است نه براى مرد. تا فرهنگ اجتماعى و تفكر بشرى، زن را آنچنان كه آفریدگارش خواسته است، نشناسد، با خود نمایىهاى خیابانى به حقى دست نمىیابد. آنچه زن با توسل به خودنمایى به دست مىآورد، نماى آزادى است نه خود آزادى.
هنگامى كه زن شخصیتخویش را باور كرد و خود را والاتر از یك شىء گرانبها شناخت، بدون كمترین سفارشى آنچه را لازمه محافظت از خویشتن است، به كار خواهد بست و طورى رفتار مىكند كه مرد هم او را یك انسان تمام عیار بداند. باید مربى به بانوان و مردان بیاموزد كه حجاب حق مرد نیست كه زن ناچار از مراعاتش باشد. زن براى حفظ پاكى از برهنگى مىپرهیزد، هرچند از پاك ماندن او، مرد (همسر) نیز بهرهمند مىشود. اگر مراعات حجاب براى حفظ حق شوهر و پدر بود مىبایستبا رخصت آنها و بىتفاوتىشان نسبتبه حجاب، زن بتواند ناپوشیده در مجامع حاضر شود، حال آن كه چنین حقى به ایشان داده نشده است.
افزودن دیدگاه جدید